هدف از این تحقیق بررسی مولفه های دخیل در اضطراب اجتماعی با فرمت docx در قالب 30 صفحه ورد بصورت کامل و جامع و با قابلیت ویرایش می باشد

 




فهرست مطالب
مولفه های دخیل در اضطراب اجتماعی
2-9-حساسيت اضطرابي49
2-10-عدم تحمل بلاتکليفي52
2-11-ذهن آگاهي55
2-12-پيشينه پژوهشي59

 


يک سازه اضطرابي که توجه گسترده¬اي در پيشينه مطالعاتي اختلالات اضطرابي به خود اختصاص داده است، حساسيت اضطرابي، است. حساسيت اضطرابي توسط رايس و مک نالي مطرح شده است و عامل آسيب پذيري در مورد اضطراب و اختلالات اضطرابي است که امروزه توجه علمي بسياري به سوي آن معطوف شده است (مک نالي، 2002).

 

 

حساسيت اضطرابي يك سازه تفاوت¬هاي فردي است كه در آن فرد از نشانه¬هاي بدني كه با انگيختگي اضطرابي (افزايش ضربان قلب، تنگي نفس، سرگيجه) مرتبط است، مي¬ترسد و اصولاً از اين عقيده ناشي مي¬شود كه اين نشانه¬ها به پيامدهاي بالقوه آسيب¬زاي اجتماعي، شناختي، و بدني منجر مي¬شود (ديكان و همکاران، 2003).

 


 فرض بر اين است که حساسيت اضطرابي يک متغير گرايشي با ثبات است که نشان دهنده ميل به تفسير پيامدهاي جسماني، روان¬شناختي و اجتماعي تجارب اضطرابي به عنوان امور آزارنده و خطرناک است (رايس و مک نالي، 1985؛ به نقل از هال و همکاران، 2004).

 

 

بر مبناي تعاريفي که از حساسيت اضطرابي صورت گرفته است مي¬توان نتيجه گرفت که: 1- حساسيت اضطرابي يک متغير تفاوت فردي است 2- حساسيت اضطرابي يک جزء هيجاني (ترس از نشانه¬هاي اضطرابي احساسات مرتبط با اضطراب) و يک جزء شناختي (فاجعه سازي راجع به اين نشانه¬ها) دارد (مرادي منش، 1385).

 

 

بر اساس ديدگاه نظري راجع به حساسيت اضطرابي مي¬توان گفت که حساسيت اضطرابي از طريق ژنتيک و يادگيري کسب و منجر به سوگيري¬هايي در بازيابي و پردازش اطلاعات مربوط به محرک-هاي فراخوان اضطراب مي¬شود که اين خود زمينه¬ي ابتلاي فرد به اختلالات رواني به ويژه اختلالات اضطرابي مي¬شود (مرادي منش، 1385).

 

 

مدل¬هاي نظري اخير بر اهميت نحوة برخورد افراد با تجربه¬هاي اضطراب¬آور تأکيد دارند. شيوه¬اي که به واسطه آن يک فرد نشانه¬هاي هيجاني متعدد (به¬ويژه نشانه¬هاي انگيختگي جسماني) را تفسير مي¬کند، ممکن است او را براي تجربه واکنش¬هاي شديد اضطرابي آسيب¬پذير سازد (کارتر و همکاران، 1999).

 

 

بر اساس ديدگاه شناختي، ارزيابي¬هاي شناختي منفي به¬عنوان عامل خطر در ايجاد و تداوم اضطراب نقش بازي مي¬کنند (مک کابي، 1999)، در واقع، ارزيابي¬ها و تفسيرهاي منفي و فاجعه¬آميز از يک احساس بدني، منجر به يک راه¬انداز سريع براي اضطراب می¬شود که به نوبه خود افزايش دهنده احساسات اضطرابي است. بنابراين، مي¬توان نتيجه گرفت که ارزيابي فرد از يک موقعيت استرس¬زا در پيامدهاي بعدي آن نقش تعيين کننده دارد.