هدف از این تحقیق بررسی درمان های افسردگی با فرمت docx در قالب 42 صفحه ورد بصورت کامل و جامع و با قابلیت ویرایش می باشد

 

 

فهرست مطالب
درمان های افسردگی
2-5- درمان شناختی17
2-7- رویکرد رفتار درمانی18
2-8- رویکرد مراجع- محور19
2-9- رویکرد گشتالت درمانی19
2-10- رویکرد وجودی19
2-11- رویکرد منطقی-عاطفی-رفتاری20
2-12- رویکرد تحلیل تبادلی20
2-13- رویکرد شناختی20
2-14- رویکرد جامع یا انتخابی21
2-15- رویکرد سایکودراما یا روان نمایشگری21
2-16- تحقیقات انجام شده در رابطه با موضوع پژوهش22
2-16-1- تحقیقات خارج از کشور22
2-16-2- تحقیقات داخلی کشور29
2-17- فرضيه¬ها48

 


نظریه افسردگی شناختی بک اعلام می دارد که علت افسردگی افکار منفی نسبت به خود، تجربه جاری، آینده و خطاهای منطقی است درمان شناختی می-کوشد با این شناخت¬ها مقابله کند (بک، 1967، بک، راش، شاو، 1979)  هدف آن شناسایی و اصلاح تفکر تحریف شده و فرضهای کژکار زیر بنای افسردگی است (همان منبع).علاوه بر این، به بیمار آموخته می شود بر مشکلات غلبه کند و بر موقعیتهایی که قبلاً آنها را حل نشدنی می انگاشته است فایق آید.

 

درمان شناختی با اغلب شکلهای دیگر روان درمانی فرق دارد. بر خلاف روانکار، درمانگر شناختی فعالانه بیمار را در جهت تجدید سازمان افکار و اعمال هدایت می کند. درمانگر شناختی به مقدار زیاد صحبت می کند و رهنمود می دهد. او با بیمار بحث می کند. او بیمار را قانع می کند، با چرب زبانی او را وادار به انجام کار می کند ؛ و وی را هدایت می نماید.

 

 

بک مدعی است که شیوه های روان کاوی کلاسیک بی رهنمود، نظیر تداعی آزاد، باعث می شود که فرد افسرده «در منجلاب تفکر منفی شان غرق شوند. » درمان شناختی با تمرکز زمان حال نیز با روان کاوی فرق دارد. به ندرت درباره ی مشکلات کودکی بحث می شود؛ در عوض، تمرکز اصلی بر افکار و احساسهای فعلی بیمار است. یکی از مسائلی که روی آن تاکید می شود، افسرده نبودن به خاطر خود افسردگی است (تیزدال ، 1985به نقل از سیدمحمدی، 1385).

 

 


درمان شناختی از شیوه های رفتار درمانی نظیر افزایش فعالیت ( تقویت کردن فرد افسرده به شرکت کردن در فعالیتهای بیشتر)، واگذاری تکلیف درجه بندی شده (تقویت کردن فرد افسرده برای برداشتن گامهای کوچک در هر بار، و به تدریج مشکل تر کردن این گامها)، و آموزش مهارتهای اجتماعی مغایر با نشانه های افسردگی، استفاده می کند.

 

 

اما در درمان شناختی، این شیوه ها برای تغییر نشانه های رفتاری صرفاً وسایلی هستند برای تغییر افکار و فرضهایی که علتهای بنیادی رفتار افسرده انگاشته می شوند. بنابراین، برای مثال، درمانگر شناختی باور دارد که آموختن به فرد افسرده برای اینکه قرص و محکم رفتار کند فقط زمانی موثر واقع می شود که عقیده او را در مورد توانائیها و آینده اش تغییر دهد (روزنهان، سلیگمن به نقل از سیدمحمدی، 1385).